مجموعه چند پیامک زیبای مهدوی

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازديد 316
نويسنده پيام
u313 آفلاين


ارسال‌ها : 94
عضويت: 12 /1 /1391
امتياز و تشکر کردن از ديگران : 48
امتياز و تشکر داده شده به اين کاربر : 14
مجموعه چند پیامک زیبای مهدوی

با گناهاني كه از خود ساختيم

ما ظهورت را عقب انداختيم ...

ویرانه نه آن است كه جمشید بنا كرد

ویرانه نه آن است كه فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت

صد بار بنا گشت و دگر باره فرو ریخت

شـایـد آن روز که " ســهـراب" نوشـت :

تـا شقـایق هست زنـدگـی بایـد کــرد ...

خـبـری از دل پـر درد گــل یـاس نـداشــت.

بایـد اینـطـور نـوشــت :

هر گلـی هسـت ...

چــه شـقــا یــق چــه گــل پـیـچــک و یــاس

تــا نیــایــد آقــا

زنـدگـی دشـــوار اســـت.

در راه عزيزي است كه با آمدنش

هر قطب ‌نما ، قبله‌ نما خواهد شد...

باز هم آدينه‌اي آمد ولي مهدي كجاست؟

يك نفر مي‌گفت مهدي جمعه‌ها در كربلاست

چشمم به انتظارتو تر شد نيامدي

اشكم شبيه خون جگر شد نيامدي

گفتند غروب جمعه تو ازراه ميرسي

عمرم دراين قراربه سرشد نيامدي

العجل يابن الحسن

ديشب كسى براى تو سجاده وا نكرد

بغضى ترك نديد و گلويى صدا نكرد

انگار ما بدون حضور تو راحتيم

وقتى كسى براى ظهورت دعا نكرد

اي عشق به جز درد و محن همسفرت نيست

تو فوق زمانى و زمان در نظرت نيست

در اين شب جمعه به نم اشك بگويم

اين جمعه نيا هيچ كسى منتظرت نيست!!!

اي كه يك گوشه چشمت غم عالم ببرد

حيف باشد كه تو باشي ومرا غم ببرد

آقا جون سهم ما اينجا جمعه هاي خيلي دوره

تو كنارما نشستي چه كنيم چشم ما كوره

بيمار هجر را كه رسيده است جان به لب

تنها وصال يوسف زهرادواى اوست...

بيا اي روح سبزآشنايي

به لب دارم فغان از اين جدايي

شده ذكر تمام ندبه خوانان

دوباره جمعه شدآقا مهديكجايي؟از پشت نقابمان عیان کن ما را آیینه ی عبرت جهان کن ما را

اینک همه ادعای یاری داریم یک جمعه بیا و امتحان کن ما را

از شنبه درون خود تلنبار شدیم

تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم

خیر سرمان منتظر دیداریم

جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم ...

هر چند که خسته ایم از این حال؛ نیا!

شرمنده،اگر ندارد اشکال ؛ نیا!

ما خط تمام نامه هامان کوفی ست

آقــای گـُـلـم ؛زبـان مـن لال ، نـیا!

یا که جاده قلبمان را پاییز گرفته

و چشم انتظار بهاریم

بیا که در سختی انتظارت

در سرخی غروب بر جاده پر درد انتظار غمگین نشسته ایم.

بیا مهدی ستم گردیده افزون ببین دلهای ما رو غرقه در خون

خوش آنروزی که بینم از عنایت ظهورت با حیاتم گشته مقرون

دوباره جمعه و صد بی قراری دوباره جمعه و چشم انتظاری

تمام جمعه ها را می شمارم که کی بروی چشمم پا گذاری

این جمعه نیا امیرمان می آید این جمعه نیا وزیرمان می آید

داریم حساب می کنیم آقا جان با آمدنت چه گیرمان می آید

بی تو غروب ها همیشگی اند

بی تو صبح ها رویایی اند

بی تو عشق ها دروغی اند

به امید آمدنت، دل ها هوایی اند

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام
یه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم
مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 - 08:16
نقل قول اين ارسال در پاسخ گزارش اين ارسال به يک مدير
تشکر شده: 1 کاربر از u313 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: soshiant &
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group